در میانه بحران خاورمیانه، هرکسی دنبال منفعت خویش است!
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۶۴۵۴۳
فرارو- ایالات متحده، روسیه را به عنوان برهم زننده نظم بین المللی در شورای امنیت معرفی کرده است و «جو بایدن» رئیس جمهور ایالات متحده به آن نهاد جهانی وعده داده که واشنگتن از حق وتوی خود صرفا به میزانی اندک استفاده خواهد کرد. با این وجود، ایالات متحده اخیرا پیش روی کرد و هفته گذشته پیشنویس قطعنامهای که به اندازه کافی از متحدش حمایت نکرده بود را وتو کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از المانیتور، بایدن از زمان روی کار آمدن با هدف تغییر تمرکز از پیچیدگیهای خاورمیانه، چین را بزرگترین چالش بلند مدت برای ایالات متحده قلمداد کرده است. «لزلی وینجاموری» مدیر برنامه ایالات متحده و آمریکا در اندیشکده بریتانیایی چتم هاوس میگوید: «خاورمیانه منطقهای نیست که ایالات متحده بخواهد ردپای سنگینی از خود در آن برجای گذارد و فعالانه درگیر شود. در عین حال، بایدن تعهدی عمیق نسبت به اسرائیل دارد. چین کاملا مایل است که ایالات متحده را به سمت منطقهای بکشاند که نمیخواست جذب آن شود».
«یوجین رومر» مدیر برنامه روسیه و اوراسیا در بنیاد کارنگی درباره نقش روسیه در تحولات اخیر میگوید: «از سال ۲۰۲۲ میلادی به این سو تمام تمرکز روسیه بر روی اوکراین بوده است. بنابراین، وقتی فاجعه اخیر میان اسرائیل و حماس رخ داد این هدیهای برای پوتین بود زیرا ناگهان توجهات جهانی به سوی رخداد تازه منحرف و معطوف شد».
بایدن تلاش کرد پوتین و حماس را به یکدیگر پیوند دهد و در سخنرانی هفته گذشته خود مدعی شد که روسیه و حماس هر دو «ظالم» هستند و به دنبال «نابودی کامل دموکراسی در کشورهای همسایه» شان میباشند. روسیه این اظهارات را محکوم کرد. «واسیلی نبنزیا» نماینده روسیه در شورای امنیت ایالات متحده را به ناتوانی در پاسخگویی به درخواستهای جهانی برای آتش بس کامل، متهم کرد.
چین و ایالات متحده هر دو به دنبال مزیت دیپلماتیک در این بحران بودهاند با روشهایی همچون تماس بلینکن و وانگ یی وزیر خارجه چین بوده اند.
ایالات متحده بارها چین را برای ایفای نقش بیشتر در بحران خاورمیانه متناسب با اهداف جهانی خود تحت فشار قرار داده و از آن کشور خواسته است که از نفوذ بر ایران که از حماس حمایت میکند استفاده نماید. پکن فرستادهای به منطقه اعزام نموده که بر حمایت از آرمان فلسطین تاکید کرده است.
«جاناتان فولتون» کارشناس اندیشکده شورای آتلانتیک در مورد نقش چین در خاورمیانه میگوید: «چین بحران ایجاد شده در خاورمیانه را فرصتی برای امتیاز گرفتن از امریکا قلمداد میکند.»
او میافزاید: «چین احتمالا امیدوار است که به نوبه خود از حمایت جهان عرب و جهان اسلام برای اولویتهایش برخوردار شود؛ اولویتهایی همچون به حاشیه راندن تایوان و رد اتهامات مورد حمایت آمریکا مبنی بر آن که پکن در حال ارتکاب نسل کشی علیه مسلمانان اویغور است». با این وجود، فولتون اشاره میکند که مهمترین منافع پکن در خاورمیانه کماکان اقتصادی است و دومین اقتصاد بزرگ جهان به شدت به نفت وارداتی وابسته است. چین با منابع محدود امنیتی و دیپلماتیک خود در خاورمیانه منافع دوجانبهای در متمرکز نگهداشتن ایالات متحده بر بحران دارد.
فولتون میگوید: «بدیهی است که اگر امریکا در خاورمیانه و خلیج فارس گرفتار شود رخدادی مطلوب برای چین قلمداد خواهد شد. اگر ایالات متحده به عرضه معماری امنیتی در خاورمیانه ادامه دهد، چین مجبور نخواهد بود به تنهایی کارهای سنگین را انجام دهد».
منبع: فرارو
کلیدواژه: روسیه و چین جنگ غزه قیمت طلا و ارز قیمت موبایل ایالات متحده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۶۴۵۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناتو، قلدر ۷۵ساله
به گزارش جام جم آنلاین، ۷۵ سالگی تأسیس ناتو زمانی است که بتوان به بررسی وضعیت فعلی این سازمان پرداخت و از اختلافاتی که گریبانگیر اعضای آن است گفت؛ اینکه چگونه کشورهای اروپایی در داخل این ائتلاف باید برای تجدید سیاستهای فعلی خود برای آیندهای بهتر در قاره اروپا تلاش کنند.
نظام غربی همچنان لفاظیهای قانع کننده خود را درباره دلایل تأسیس سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در ۷۵ سال پیش ادامه میدهد. این توجیهات بیش از حد پیش پا افتاده باید مورد مطالعه قرار گیرد تا دلایل انحطاط فعلی سازمان، در بحبوحه سیاستهایی که به جای منافع مشترک، در خدمت منافع خودخواهانه اعضای پیمان هستند، مشخص شود.
یادداشتهای مربوط به وزارت امور خارجه ایالات آمریکا دلیل اختراع ناتو را به زبانی مناسب برای کتاب تاریخ دوره راهنمایی بیان میکند و مینویسد: بعد از ویرانیهای جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی برای بازسازی اقتصاد و تضمین امنیت خود تلاش کردند و ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش فرهنگ کمونیستی شوروی به سمت قاره اروپا و سایر نقاط جهان مجبور شد ناتو را در اروپا تأسیس کند.
این استدلالهای نمادین برای دکترین ناتو بسیار ابتدایی هستند و آن را میتوان از بیشتر اظهارات مقامهای کشورهای غربی که این سازمان را تأسیس کردند و همچنان بر آن تسلط دارند، استخراج کرد. لفاظیهای ناتو مواقعی میان دوستی و تهدید در نوسان است. هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۴۵، تشکیل این پیمان را برای عملیات مرزی مهم دانست و نسبت به کسانی که ممکن بود خود را متمایل به جنگ نشان دهند، سختگیری میکرد.
این نوع گفتمان حقایق انکارناپذیری را مخفی میکند که نمیتوان آنها را انکار کرد. در واقع، ایالات متحده از نظر نظامی و اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم قدرتمندتر بود و این به سرعت در «برنامههای پنج گانه مارشال» با هدف بهبود اقتصادی نمایان شد.
یک بُعد این برنامهها راهبردی است و اقدام خیرخواهانه واشنگتن به شمار نمیرود که با هدف بهبود شرایط اقتصادی کشورهای منتخب مهندسی شده باشد؛ کشورهایی که برای دهههای آینده متحدان ثابت قدم ایالات متحده خواهند بود. در همین راستا لستر پیرسون، وزیر امور خارجه کانادا تأسیس ناتو در آن زمان را به شرایط قدرتی که از آن به عنوان حافظ صلح جهانی یاد میشد، مرتبط دانست.
بنابراین، رابطه پدرانهای میان ناتوی تحت سلطه ایالات متحده ایجاد شد که به سایر نقاط جهان گسترش یافت و به اعضای قدرتمند این سازمان اجازه داد به نمایندگی از بقیه کشورها و بیشتر خارج از چتر سازمان ملل متحد مفاهیمی مانند صلح و امنیت، خطرات و درنهایت تروریسم را تعریف کنند.
با وجود این، نخستین درگیری بزرگی که به وسیله ناتو ایجاد شد، بر سر تهدیدات خارجی علیه اروپا یا قلمرو آمریکا نبود، بلکه هزاران مایل دورتر از هر دو سوی اقیانوس اطلس، در شبه جزیره کره شکل گرفت؛ جایی که گفتمان سیاسی اعضای ناتو حول محور متمرکز جنگ داخلی در شبه جزیره بود و از آن به عنوان نمونهای از «تجاوز کمونیستی» یاد میکردند. این نوع تعریف ناتو را مجبور به واکنش، مداخله و شرکت در جنگ ویرانگر کره میان سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۳ کرد.
بیش از هفت دهه از عمر این پیمان میگذرد و نتیجه جنگ کره، شکنندگی استدلالهایی را که برای توجیه مداخله مطرح شد، زمانی که کره شمالی سخت میجنگید تا دایره انزوای خود را بشکند، ثابت کرده است. با وجود این، جنگ کره بدون پایان رسمی متوقف شد و مردم آن منطقه تا امروز در وضعیت متناقض میان جنگ و صلح زندگی میکنند؛ یعنی ممکن است در هر لحظه جنگی همه جانبه آغاز و توجیهی دائمی برای حضور نظامی آمریکا در آن منطقه باشد. رویکرد مشابهی که در بیشتر مداخلات ناتو در سایر مناطق جهان ازجمله عراق (۱۹۹۱ و ۲۰۰۳)، یوگسلاوی (۱۹۹۹)، افغانستان (۲۰۰۱)، لیبی (۲۰۱۱) و سایر مناطق و کشورها دنبال شده است.
با وجود این، ناتو اکنون توانایی آغاز و افزایش تنش دارد و شاید هم نسبت به پایان دائمی درگیریها بی میل نباشد، بحرانی واقعی که این سازمان ۷۵ ساله تمایلی به دست کشیدن از آن ندارد. گرانت شاپس، وزیر دفاع بریتانیا در روزنامه دیلی تلگراف گفت، ناتو باید بپذیرد که اکنون در دنیای قبل از جنگ است. وی به اعضای ناتو انتقاد کرد که همچنان نمیتوانند حداقل هزینههای دفاعی مورد نیاز خود را برآورده کنند که معادل دو درصد تولید ناخالص داخلی آنهاست.
این نوع نگرانیها بیشتر به وسیله سران و مقامهای ارشد ناتو بیان میشود که یا درباره جنگ قریبالوقوع با روسیه هشدار میدهند یا از یکدیگر به دلیل کاهش نفوذ این سازمان که زمانی قدرتمند بود، انتقاد میکنند.
در حال حاضر بیشتر تقصیرها گردن دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکاست که آشکارا تهدید کرد ناتو را در دوره ریاست جمهوری اش ترک خواهد کرد. با وجود این، اظهارات و تهدیدهای توهین آمیز ترامپ به همان اندازه که ناشی از علائم و مشکلات فزایندهای است که سالها قبل از ورود وی به کاخ سفید و خروج چشمگیرش از آنجا ادامه داشت، محصول بحران پیمان ناتو نیست.
بحران ناتو را میتوان با این واقعیت خلاصه کرد که تشکیلات ژئوپلیتیکیای که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو وجود داشت، دیگر وجود ندارد. جنبه اصلی رقابت جدید جهانی را نمیتوان تنها به جنبههای نظامی کاهش داد، زیرا در دو دهه گذشته اروپا تا حد زیادی بر منابع انرژی، مبادلات تجاری و حتی تبادل فناوری با کشورهایی که ایالات متحده دشمنان خود میداند؛ مانند چین، روسیه و دیگران متکی بوده است.
بنابراین، اگر اروپا به خود اجازه دهد زبان تک قطبی ایالات متحده را درباره دشمنان و متحدانش بپذیرد، این قاره بهای سنگینی پرداخت خواهد کرد، به ویژه اینکه اقتصادهای اتحادیه اروپا در حال حاضر زیر بار جنگهای مداوم و محدودیتها در تأمین است. همه این چالشها را دیگر نمیتوان با انداختن بمب بر سر دشمن حل کرد و تغییر ماهیت جنگ، جنگهای سنتی را تا حد زیادی بیاثر میکند.
گرچه جهان تا حد زیادی تغییر کرده، اما ناتو همچنان به دکترین سیاسیای متعهد است که به دوران گذشته بازمی گردد. در هر صورت زمان آن فرا رسیده است ناتو در میراث ۷۵ ساله خود تجدید نظر کند، آنقدر شجاع باشد که مسیر را کاملاً تغییر دهد و به جای اینکه همیشه در حالت جنگی باشد، برای صلح واقعی تلاش کند.
منبع: راهبرد معاصر